يارب ار نگذري از جرم و گناهم چه كنم ؟ندهي گر به در خويش پناهم ، چه كنم ؟
گر براني و نخواني و كني نوميدمبه كه روي آرم و حاجت ز كه خواهم ، چه كنم ؟
گر ببخشي گنهم ، شرم مرا آب كندور نبخشي تو بدين روي سياهم ، چه كنم ؟
نتوانم كنم انكار گنه ، يك ز هزاركه تو بودي به همه حال گواهم ، چه كنم ؟
بارالها كرمي ، مرحمتي ، امداديكاروان رفته و من مانده به راهم ، چه كنم ؟
دوش مي گفت « شفق » بار خدايا كرميكه من آشفته دل و نامه سياهم ، چه كنم ؟